حالتی شد بر دلم چشمم گریست

حالتی شد بر دلم چشمم گریست
عاشقی گفتا که این اَشکت زچیست

گفتم این اَشکی که جاری میشود
گوید از زخمی که کاری میشود

خَم به اَبرویم نمیآرم ز درد
تا نبیند کس چنین رخسار زرد


گل بروید روی شاخ پر ز تیغ
کِی نوازد تار اگر آید به جیغ

کاظم بیدگلی گازار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد