تو را من کمی بیش از بیشتر دوست دارم
به اندازهی قصری از خشت زر دوست دارم
تو را مثل گنجشک شاد و غزلخوان
که در زیر باران شده غرق پر دوست دارم
تو را همچو خورشید، گرم و درخشان
به هر لحظه و هر نفس بیخبر دوست دارم
تو را مثل دریا که آرام و زیباست
به عمق دل و جان و دور از خطر دوست دارم
تو را بیریا، ساده، پاک و صمیمی
ز آغاز هستی، به شام سفر دوست دارم
رضا بهادری