حسرت شعر مانده بر لَبَم

حسرت شعر مانده بر لَبَم
در سرم اما هوای شاعری

کُوک نیستم،مدتی سر در گُمم
می تپد قلبم برای شاعری

می نوازد عشق ساز بیدلی
می نوازم من نوای شاعری

در کنار یار و دلدار و رفیق
می کنم من ادعای شاعری

در غزل بازی بسی بازنده ام
کی بپردازم بهای شاعری

هر صدایی شد سکوتی بر لبم
در سرم اما صدای شاعری


مهدی عبداله زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد