پیش از اینها
عشق،
رسوایی نبود
اینچنین ناپایدار
یا که
سودایی نبود
عشق،
تنپوشی نبود
چرکین کنید
دور افکنید
پیش از اینها
هالهای از شرم
گِردِ عشق
بود
عاشقی،
دیباچه داشت:
نامهای در بینِ اوراقِ کتابی
یا که پس آوردنِ ظرف و ظروفِ آشِ نذری
شُسته یا ناشُسته اندر آب و تابی
آری،
پیش از اینها
در میانِ نذرها
عاشقی بود:
[پُشتِ در
آشِ نذری در میانِ هر دو دستِ دخترِ چادر گُلی
این طرف،
پسرِ مو کاکُلی
در دیدهاش
شرم
ایستاده بود]
یک نگاهِ دزدکی
عشق را
پیوند
بود
پیش از اینها
عاشقی را
حُرمَتی بود
بر سرِ هر کوی و بَرزَن
عشق،
بازیچه
نبود.
حسن حیدری