فراموشت باد

فراموشت باد
شکستن ابر پیر
در آخرین روز زمستان بلند.
فراموشت باد.
فراموشت باد
رفتن جوجه بلبل کوچک
با نغمه ی سپید و
خال سیاه.
بیاد بیاوری همواره
چشمان باز صبح را
قبل از رسیدن اولین گنجشک
و هاله‌ی ماورایی عروسک زیبای هندی را
پیش از رقص.
بیاد بیاوری همواره
عشقی که معشوقی ندارد
رنگی که نامی ندارد
مرگی که نمی رسد
و فراموش کنی
دیروز را که خورشید داشت اما
شب بود.
فراموشت باد
کلام سیاه.
فراموشت باد
کابوس سپید.
فراموشت باد
آنچه دیگر در خاطرم نیست.
فراموشت باد.

سحر غفوریان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد