تاریک ، تاریک ،تاریک.
سکوت ؛ سکوت؛سکوت
من آن آدمکِ شب های تار
من آن مترسک تنها در کنار مزرعه
من آن سنجاقک آویخته بر چوب دار
من آن پیله مرده اما امیدوار
من دوست اما همه دشمن
من تنها دگران در میان جمعیت
من با بال های شکسته از یاد افتاده
آنان اشتیاق به پرواز دارند
بسی غم زیاد زین جهان
بسی من آن بلبل تنها
من آن کشتی غرق در باتلاق
من آن درخت بی سمر
من آن قلب سنگی در میان آدمیان
آنان با قلب پر از احساس
من آن داستان تلخ
من آن نامه های نخوانده
من همان مُبهم تمام داستان ها
من همان ژرف اقیانوس ها
من همان ازدحام کوچه سار ها
من همان خاطرات صد ساله
من آن شعر های غمگین
من همان عشق مرده در نسل جدید
آری منم همان مُحالات ها
منم آن اسیر یک گل
منم آن تمام من های این جهان..
شیوا نره ای