به کنجِ پنجره میآید و پریشان است.!
پرندهای که به دنبالِ تکهای نان است.!
نشسته بود به هر جا و دید دامی پهن؛
بجز سَرایِ حَسَن که امیرِ خوبان است.!
کریم ، دانه بپاشید و خورده شد اما؛
پرنده از نگهِ او ، همیشه حیران است!
و چارده صده میخواند او بنام حسن؛
همان که جَلدِ سرایِ ، کریمِ قرآن است!
کریم خان که گدایی ز محضرش بوده ؛
اگر چه درهمهی عمر ، شاهِ ایران است.!
و یاکریم بخواند همیشه مدح تو را ؛
به کوریِ شُغالی ، که مثلِ انسان است.!
حرام لقمه ز تو نام برده و خوانده ؛
همانکه آخِرتش ، تاهمیشه ویران است.!
اگر که نامِ حسن را به سُخره میگیرند...
بهقصدِ گُم شدنِ ، راهِ اینمریدان است.!
تقدیم به آقا امام حسن(ع) مولایی که حرم
ندارد و دلهای عاشقان ، حرم اوست...
متین رضائی عارف