در گردشِ ایام
دو صد راه نمودم
راهی که طیش را به تهِ چاه نمودم
راهی که طیش را به شبه تار نمودم
راهی که به تاراج شد آن هست و نبودم
شاه آمده، راهی که گدا رفت ، آن پیرِ زبورم
ماه آمد و خورشید به در رفت
دیری نگذشت ، ماه به در رفت
راهان همه با من، پیِ ماه دویدیم
ماه آمدو با ما، پیِ یار دویدیم
راهه رهه صد ساله شبی ، اخ دویدیم؟!
در گردشِ ایام ولی ما ، ندیدیم
دروازه یکی ، راه یکی ، خانه یکی بود
آن چاه...
آن ماه...
آن یار یکی بود....
الهه شکاری