قیامت می شود اگر چشمانت

قیامت می شود اگر چشمانت
پنجره های دلم را ببندد
وخسوف گریبانِ خورشید را می گیرد
اگر آفتابِ اشتیاقت
جایِ خود را به ابری ترین آسمانِ شهر
تقدیم کند

صدف های کنارِ ساحل
هنوز داستانِ قدم زدن های عاشقانه ی مارا
درگوش دریا زمزمه میکنند

هنوز گلهای وحشیِ کوهستان
مراقبند که مبادا
دوباره تو درخلوتی مه گرفته،
دست به گردنشان بیاویزی
بسترِ آرامِ خاک را بهم ریزی
تا عشق ، با شاخه ای فنا شده،
هدیه ی من شود!

دلم می سوزد برای ،
اینهمه برهم زدن های زمین و زمان،
که تو به دوش کشیدی
تا من بمانم!
حالا هراس درمن خانه کرده،
که تو نروی و من،
بازهم ،
بمانم......


مژگان رشیدی

من دوستت دارم

من دوستت دارم
اما احتیاج به زمان دارم
تا عاشقت بشوم

کارلوس فوتنتس

وحشتناک دوستت دارم

وحشتناک دوستت دارم
اگر هر بار که به تو فکر می‌کنم
گلی شکفته می‌شد
تمام بیابان‌ها آکنده می‌شدند از گل
می‌توانم نفس کشیدن را از یاد ببرم
اما اندیشیدن به تو را هرگز
عشق‌های بزرگ را نه می‌توان دید
و نه می‌توان لمس کرد
که تنها با قلب حس می‌شوند
عشق چیزی برای بخشیدن ندارد الا خودش
عشق چیزی نمی‌پذیرد الا از خودش
عشق نه فرمانده است و نه فرمان‌بر 
عشق برای عشق کافی‌ست

هر آن‌جا که عشق رفت برو
 
جبران خلیل جبران  
ترجمه : اعظم کمالی