هنوز
راز شقایق
افشاء نمی شود .
من کلمه کم می آورم
....باتو
سخن هیچکاره است
واژه ها
کرم واره ی کلیشه ی زادُ ولدند
ترغیب می کنند ، زمین خواریِ حافظه را
درروزگار ناملایم هجرت
روزهای جنگ وبقا
در گرگ و میش قرن ها
سایه یِ همزادِ مرتعِ پر مخاطره را
از نیشِ گیاهِ گوشتخوار ه تهی کن
آنگاه
آینه
پیام آور عروج بنفشه است
در آستان تازه تازه شدن
با درک بی متارکه ی حال
کشف تمامیت بودن
باآرامش وصلح
ناظمی معزآبادی اصغر
گریز
عطش ملال است
از شفق
روشنی
از پیوند
ققنوسی کو
تااراده کند ، زبانه ی سرخ
بی بیضه آورد ، نوزاد دیگر را...
آوای اوست
موسیقی وصل
نوید جاودان بهار ...
ناظمی معزآبادی اصغر