شعر هایم همگی غمگینن

شعر هایم همگی غمگینن

گاه از عمق هزاران دردن

گاه همخواب هزاران اشکن

گاه در کنج گلویی همگی محبوس ن

منتظر بر یک حرف تا ببارند ز اعماق وجود

پیش تو میگویم

گاهی انگار دلم میمیرد

و به رویش دو سه لیوان اشکم

نقش می بند و انگار در اغوش خدا می میرد

اه ای اشک بیا اه ای دل بسوز

اه ای زخم دوباره فوران کن بسوز

به خداوندی ان یار قسم خورده قسم

که خداوند دلم در دل من غمگین است

جواد عرب صاحبی