پیش از تو تاریکی محض بود

پیش از تو تاریکی محض بود
کورمال کورمال راه می‌رفتم
بارها دست می‌ساییدم
پی نوری...
چراغی‌...
پنجره‌ای...
درخشش نگاه تو ناگاه جهانم را روشن کرد و من به پرواز درآمدم
پرنده ی کوچکی شده‌ام
که در آشیان کنار شانه ی تو آرام گرفته‌ام

شکیباشاهوردی