آدم هزار راه دلش می رود ولی
آن دل که مبتلاست ره یار می رود
گر عاقلان جهان همه انکار آن کنند
دل بر همان خوش است که دلدار می رود
علی کسرائی
توبه کردم نشوم مست دو چشمت اینبار
که تو را دیدم و چشمم به نگاهت افتاد
من ندانم که چه شد باز هم این توبه شکست
باز هم تیر نگاهت به دل ما افتاد
علی کسرائی
بی تاب می روی ک غمت را کجا بَری
این عاشق غم زده ات دل کجا بَرَد؟
ما هر دو مبتلای غمی بی اراده ایم
این جا دلیست درد دلت را به جان خَرَد
علی کسرائی