نه دل از مخمصه عشق تو بیرون خواهد شد
و نه این گونه زلب های تو گلگون خواهد شد
من همان ماهی رودم که پر از وسوسه اقیانوس
فارق از قایق صیاد شبی صید تو خواهد شد
شیر این بیشه تویی و منم آن طعمه بازیگوش
عاقبت این طعمه ی سر به هوا سهم تو خواهد شد
آسمان هم شده هم صحبت من هر شب و هر صبح
روزگاری به صدای سخنت گوش من آذین خواهد شد
مست ز میخانه برون آمدم و جانب بتخانه شدم
صنما این منم آن بنده عاصی که شبی عبد تو خواهد شد
برکه را می نگرم تا که تو را باز ببینم امشب
یک شبی روی تو در آب که نه در بر من خواهد شد
محمد سعید بویه
پاییز
با اولین قطار
از انتهای شهریور
می رسد
و من
آنچنان که شایسته توست
زرد نشده ام
محمد سعید بویه