یک قدم مانده که پَر باز کند غنچه ی گُل
و بهار
بوسه بر شاخه ی خشکیده ی شب بو بزند
یک قدم مانده که خورشید
دست در دست نسیم
سر هر آبادی
فرش های همه را خشک کند
میهمانیست بهار
که به هر جا برسد
کفش های همه را جُفت کند
مریم سادات موسوی
گندم که هیچ
سیبم اگر بود باز هم
حوا برای داشتنش استخاره کرد
این ماجرا برای منو تو که قصه شد
اما برای حضرت آدم
به دل نشست
مریم سادات موسوی