تو که می خندی
من برای داشتنت
بیشتر گریه می کنم
پرویز صادقی
زندگی بر دوش ملکه ها
ساخته می شود
این معماران عشق آفرین
که زیبائی را
بر قامت لحظه ها می دوزند
و بهشت را به چالش می کشند
پرویز صادقی
تو نمی دانی
چگونه قلبم را به روی عشق
و تمام کارهای شگفت انگیز آن
گشوده ای !
و من در عبور لحظه ها
همیشه تو را در قلبم
با خود حمل می کنم
مسرورُ سر بلند
سرشار از دوستت دارم های ابدی
پرویز صادقی
اسم تو را که می برم
گم می شوم در بوی گل
محبوبه های باغ شب
رزهای دشت آفتاب
پرویز صادقی
بهار من !
دلم برگ ریزان ست
در هوای سرد بی توئی
پائیز گرفته ام انگار
پرویز صادقی