دلم ققنوسی ست

دلم ققنوسی ست
که برای خواستن ات
تمامی ندارد


پرویز صادقی

آن قدر از تو

آن قدر از تو

با دلم حرف می زنم

که وقت رفتن

با خودم خداحافظی می کنم

عاشق نیست پروانه ای که

بوی گل نمی دهد بالش


پرویز صادقی

دلم را به ضریح واژه ها بسته ام

دلم را به ضریح واژه ها بسته ام
باشد که مستجاب شوی !
پرویز صادقی

نبودنت غباری ست

نبودنت غباری ست

که مرا از چشم دنیا پوشانده است

و باران هیچ خیالی

توان شستنش را ندارد

کسی رویم بنویسد « من »


پرویز صادقی

تو

تو

قایقی پر از ماه

چه تنها با دریا

چه تنها با شب

در دوردست خیال من !

پرویز صادقی