هیچ کس باور نمى کند

هیچ کس باور نمى کند

اما

این قایق کاغذى ما را خواهد برد

به کومه اى دور دست

که پلکش را تنها رو به مه باز مى کند

تا بى آن که گونه ام گل بیفتد

بازهم بخواهمت


((گراناز موسوى))

من با زمین حرفی ندارم

من با زمین حرفی ندارم

از این هفت آسمان اما

نه خدا

نه ستاره ای که نداریم،

پیاله ای پشت پنجره بگذار

برای عکس ماه

وقتی هیچ کس منتظرم نیست

می خواهم گمان کنم

جایی چراغی روشن است...

(گراناز موسوی)