من از صدای آب شنیدم,
آهنگ دوست داشتنت را...
گویی کسی, قرن ها قبل, همین ترانه را
در خلوت شب...
به دور از چشم حسودان...
در عمق چاه...
به گوش آب گفته بود...!!
رسول امامی
آن روز, در آن خلوت پاییز...
در زردی سبزه های پالیز...
یک لحظه که از خیال من گذشتی...
گم گشت روال زردینه پاییز...
حال مانده ام آواره از این معما...
با سختی باورِ سبزی پاییز
رسول امامی
و از هجوم طوفان
رُسته در شکاف
خیال
در آرزوی تو هستم
و پیوستم
به اواخر این فصل!
به گفته ی باران
هنوز بی تابم...
نه خسته از خویش
نه دل زده از عشق
به جست و جوی
تو ای پری زاده ی همیشه بهار
زنده ام تا به ابد
معصومه رمضان زاده کرمانی