من در بارش باران دیدم

من در بارش باران دیدم
موج های دلبرانه ی قدمهایت را...
و رویش باغ شقایق را...
درحریر رد پاهایت...
دیدم چگونه به هم خورد تعادل باران...!
دلم به حالش سوخت...
گویی تو آمده بودی
نظم باران را بهم بزنی...!


عزیز جان...!
بی خبر که می آیی
باران وارونه می بارد, از شکوه آمدنت
بیچاره می شود
از آهنگ رعد وبرق گذرگاهت
و من حیران مانده ام...
که بترسم از رعد و برق ابر باران زا
یا برقصم از موج های دلبرانه ی قدمهایت...!؟

رسول امامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد