هرشب میان خواب من پا میگذاری بی سبب

هرشب میان خواب من پا میگذاری بی سبب
از هر طرف روی تو را میدیدمش در تاب و تب

درگیر تصویرت شدم از قاب عکس روبرو
می آمدی با بوسه ای مثل غزل بر روی لب

یکباره از عمق تنت حسی کنارم پرسه زد
با عطر مدهوش تنت می بردی‌ام در شور شب

زندانی شعر توام عصیان گر مرتد شدم
هرچند زخمی میشدم از اعتراض این غضب

حلوای من ! حوای من ! تو میوه ی ممنوعه ای
دیگر چه میخواهم ز تو شیرینی طعم رطب!


در بافه ی گیسوی تو می‌پیچم و حض می برم
امشب بیا در خاطرم شوری بزن بر این طرب

هرشب تو را می‌خوانمت دست از سر من برندار
هرشب میان خواب من پا میگذاری بی سبب

مهرداد آرا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد