دیگر هوسی نماند ما را
فریاد رسی نماند ما را
باید بروم از این خرابه
جز خار و خسی نماند ما را
سرتاسرِ دشت در قُرُق شد
غیر از قفسی نماند ما را
در سینه ی تنگِ ما عقابی
جان داد و بسی نماند ما را
یک کوهِ بلند در دلم مُرد
در اوج کسی نماند ما را
ای چرخِ فلک هوایِ من کو
نای و نفسی نماند ما را
آرش آزرم