زمان
نفس می کشد در انتحار لحظه ها
و یک نفر
در نزدیک ترین نقطه جهان
به تلاوت منشور عشق
به نام اعظم رفته گان
در شکوه نام زندگان
در یاد توست
تا بخوانی اش
در رستاخیز عاشقان
آلاء شریفیان
با همه راه و حیرانی ام
آمده ام تا تو نرهانی ام
طاقت من هیچ هیچ آخرش
آمده ام تو شکوفانی ام
خسته از این ظلمت و طوفان منم
آمده ام تا بتکانی ام
دل گرم ماه شب چرا نیستم
آمده ام تا تو به نورانی ام
آمده ام با همه ی عاشقان
تا تو یک کم هم بنوازانی ام
با همه شور و این همه غزلها
آمده ام تا تو به سرایی ام
عاشق راه پاک تو این منم
آمده ام غنچه نخشکانی ام
آمده ام تا تو نوایی ام
امید من صاحب مهمانی ام
دشمن و دوست گاه گرگ نما
آمده ام تا تو نبارانی ام
ای همه لحظه های پنهانی ام
آمده ام تا تو کشانی ام
ازاده دهقان بنادکی
از جنوب
صدای گریه میآید
نمیتوانم
نقشه را عوض کنم
لبخند میکشم برای تو
علیرضا ایمانی فر