غزلهایشبهانهٔ بهارند صبحم رانفسهایشاز پس فرسنگِ فاصله هاقریبتر از یک دمورای حائل هزاران کوهامید می کارند در سایه سار سینه اماو را می بینم که به تنهائیعلیزمان خانمحمدی