میان ازدحام جمعیت با ناز می رقصید

میان ازدحام جمعیت با ناز می رقصید
تصور کن که در جغرافیا شیراز می رقصید

دو چشمِ مستِ عاشق کش، اسیر عینکش بودند
دو کندوی عسل در شیشه ی روباز می رقصید

اگر با علم موسیقی بگویم وصف رقصش را
پر از شور و نوا در گوشه ی شهناز می رقصید

در آن تاریکیِ شب، ماهِ بی مانندِ مجلس بود
دلم را برده بود و دلبرانه باز می رقصید

نه تنها من، تمام مرد و زن ها محو او بودند
که گویی دختری در جمع صد سرباز می رقصید

به او گفتم که بس کن دلبری را، فکر قلبم باش
ولی با صد کرشمه دختر لجباز می رقصید

هنر در پیش رقصش سر فرو آورده بود انگار
که او بیش از تصور محشر و طناز می رقصید

به لب خنده، به خنده جان، به جان شور و نشاط آورد
گمانم پیک شادی بود و با اعجاز می رقصید

حمیدرضا گلشن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد