و تنهایی بود

و تنهایی بود
و درد بود
و پا های خسته
و کوچه های پی در پی؛
وقتیکه فقط امیدواری بود
تنها با دوست داشتن
و گذر از خلوت گه کوچه ای
شاید باریک
و هوس ابری
نم نمکی شاید میبارید،
وقتیکه از تمام دلتنگ ی ها گذشتم
بی بهانه
آنقدر امید بود
ولی ؛...
تنها
دوست داشتن یک بهانه بود
من بیشتر
از امید
بیشتر
از دوست داشتن
بیشتر
از در هم ذوب شدن
و بیشتر
و بیشتر
و بیشتر از....
هر چیزی
میخواستم
حتی ب بهای مرگ؛
و هنوز هم میخواهم.


حاتم محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد