هر درختی حاصلش چوبِ تبر باشد اگر
می شود خود روزی آخر طُعمه یِ تیغِ تبر
گر نباشد حاصِلَت جز آهِ مردم عاقبت
آهِ مردم می کِشَد روزی تو را زیر از زِبَر
با طلا باید نوشت این جمله را در سینه ها
آنچه می کاری دِرویش می کنی ای بیخبر
وای اگر امروز غافل باشی از کردارِ خویش
چون نمی باشد تو را گه فرصتِ روزِ دگر
بی گمان هر ظُلمتی روزی به پایان می رسد
می رسد صبحِ سپید و مژده یِ مرغِ سحر
علی پیرانی شال