دور شو از بند پلیدی

دور شو از بند پلیدی
رهسپار ایمان شو
از دیار نا اهلان بگذر
رو به سوی باده مهتاب کن
از گزند تیغ اغیار گذر
ساغری در دست گیر
جرعه ی نوش کن مست شو
از اهل عاقلان
تا می توانی دور شو
این دیار پر ز نقاب داران بی سوار است
یا نقابت را بزن
یا که فورا دور شو
کر شو،کور شو،زبانت را بگیر
در این آبادی کسی غمخوار نیست
در بیابان پر ز خار و خاشاک
در پی آب روان و خیمه نور نباش
از خدنگ سالخورده
نیزه ای بر پا کن
در کمان مهر بگذار
به سوی سایه سنگین هجرت
پرتاب کن

سحر کرمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد