من شدم جام شرابت ، تو مسلمان گشته ای

من شدم جام شرابت ، تو مسلمان گشته ای
توبه کردی،یا که از عشقم پشیمان گشته ای؟

آشنایی با همه اما غریبی با دلم...
در میان خانه ی خود،مثل مهمان گشته ای

آن که بند از پای تو بگسست و پر دادت منم
تا رها گشتی چرا از من گریزان گشته ای؟

شاعری کردم برایت ، شعر مطلوبت نبود
با رقیبان می نشینی و غزلخوان گشته ای؟

روزه دارم احتمالا تا ابد ، باید چه کرد؟
ماه من هستی و چندین ماه پنهان گشته ای

خواندی ای دل قصه ی مجنون و لیلی بارها
چشم تو روشن ، بیا حالا پریشان گشته ای

خواستن هرگز برای من توانستن نبود
ای بهار آرزو هایم زمستان گشته ای


سینا عباسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد