گویی خداوند سالهاست
از زمین دلم رخت بسته است
هیچ فرشته ای جز مرگ
برای کودک درونم
سرود آزادی نمی خواند
نفس هایم بوی گناه گرفته
و دست هایم کورکورانه
خاک را شخم می زند
تا گندم های بیشتری درو کند
گویی فراموش کرده ام
پایان مرگ است
و زمین
تبعید گاه آرزوهایی ست
که از اجدادم به ارث برده ام
سمیه عادلی