بی روی تو ای دوست، لبِ تشنه به دنبال سرابم
خورشید، تو هستی و من آوارهی وصل آفتابم
ای خور من، ای نور من، ای شور من، ای پرتوِ پنهان
صهبای منی و منِ عاجز به تکاپوی شرابم
تو، آب حیاتی و تو انگیزهی زاهد ز مماتی
زین روست که عمریست بدینگونه در انگیزهی آبم
شد خانهخراب آنکه به دیدار تو نائل شده باشد
در داغ تو چندیست که درماندهام و مست و خرابم
میثم داماد خراسانی