نسیمِ دلکشی با عطرِ گل، سرشار می آید
عروسِ صبح آرام از دلِ گلزار می آید
چه مستانه اُفق در حلقه ای از شوق می رقصد
ز هر سویی نشان از شادیِ بسیار می آید
میانِ کوچه و پس کوچه ها شوری دگر بر پاست
از آنسویِ هوایِ شهر بویِ یار می آید
هزاران کاروانِ غنچه هایِ سرخ در راه است
به قصدِ رویتِ سرخیِ آن رخسار می آید
چنان تصویرِ زیبایی ز ماه افتاده در برکه
که ماه از شوقِ دیدارش فرود انگار می آید
دلِ شهر از هوایِ انتظار و شوق بی صبر است
گمانم عن قریبن موعدِ دیدار می آید
علی پیرانی شال