برگ بیدی خشکاندر زیر پاگر شوداز جور عابرها تباهمی دهد از خودندای وای و آهمن نمی دانمچه بودییا چه هستی؟هیچ ناید از فغانمذره ای از تو نگاه مجید جاوید