هر کس که می بیند مرا، با طعنه می پرسد
با این پریشانی، هنوزم دوستش داری؟
او رفته و با دیگران مشغول لبخندست
گویا نمی دانی، هنوزم دوستش داری ؟
آیا خبر داری، که شب با نا رفیقانت
رفته به مهمانی، هنوزم دوستش داری؟
با این همه رفتار زشت و نا به هنجارش
دیوانه می مانی هنوزم، دوستش داری؟
دیوانه ام هر جا که باشد جان من آنجاست
هر چند پنهانی آری دوستش دارم
محمد حسین ناطقی