محدوده ی آغوش تو خاکِ وطنم شد
عطر بدنت حافظه ی پیرهنم شد
انگیزه ی شاعر شدن و از تو سرودن
سلول به سلول درون بدنم شد
زیبایی لبخند تو و این دل شیدا
شیوایی و شیرینیِ لحن و سخنم شد
تن پوش پر احساسِ حریرِ بغل تو
اندازه ی اندامِ پر از زخمِ تنم شد
ممنونم از این عشق که با شعله ی شعرش
مشغول غزل خوانی و آتش زدنم شد
محمدحسین ناطقی