از حاشیهی دامن پُرنگارِ روز
آنجا که آسمان
جلای نیمهی مردادماهی تو را بر تن کرده است
رویای تو بر من
شعر میپاشد و رنگدانه
تو پیش از این
در میان ستونهای وحشی تاریکی
گذر هنجارشکن ماه سبز بودهای
و زمزمهی فروبار باران
پیش از آن که دریاچهی آب شیرین پیرامونت را
از ازدیاد نیایش نمک بلورین خود شور کنی
آه
تو چه رندانه زیبایی
که پُرمخاطره عاشق میکنی
و چه بیمحابانه نزدیک
که آتش خلأ فامِ دل را به دست گرفتهای
پس اینک
کران آفرینش را
تا انتها بر من باز کن
همچنان که با رویایت بر من
شعر میپاشی و رنگدانه.
حسین صداقتی