شرمنده از اعمالی ام کز وصل تو حائل شدند

شرمنده از اعمالی ام کز وصل تو حائل شدند
جامانده ام،آن همرهان از عشق تو عاقل شدند
جمعه ها من همه چشمم،به دری خیره شدم
من به عشق روی تو با دل و جان شیعه شدم
چشم بستم به همه عالم و آن مکنت و مال
دیده و جان نذر تو کاش رسد وقت وصال
آدمی بهره برد از شمس پشت هر سحاب

حاجت روایی می کنی بی هر حساب و هر کتاب
در جهان شیعیان دلبر و معشوقه تویی
نزد خدای مهربان ضامن دلداده تویی
تا که پایان برسد غیبت کبری تو دوست
صلواتی به محمد که همه عزّت از اوست

غلامرضا خجسته

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد