باید امشب بنویسم شب نفرینشده را
در سرم باز کنم غدّهی چرکینشده را
مثل گنجشکِ لبِ پنجره خیسم امشب
گریهای هست که باید بنویسم امشب
قرص هی میخورم و در سر من بیاثر است
گریهای هست که از طاقت من بیشتر است
منم و نقطهی پایان! همهچی نیستی است
گریهای هست و به جز آن، همهچی نیستی است
سیدمهدیموسوی