بر بلندای درد ایستاده ام،

بر بلندای درد ایستاده ام،

سیاه مست تنهایی خویش

و باد را شبانی می کنم

تمامی سرمایه ام بغض است و اندوه

که آنها را

در زمان حکومت حضرت هیچ ،

با طراوت جوانی ام تاخت زده ام.

اینک بر آنم

تا در دردهای تبعیدی ام

پری بشویم

که دوگانه ی هجرت را

از خون وضویی باید

فرنگیس غلامی

بیا که... بی تو دل ــ همیشه بیقراره

عشق با تمـوم سرســپردگی هاش
سخـتی انتـظار و خسـتگی هاش
بـرای مـن مثــل عســـل شــیرینه
حتی با دوری و وابســتگی هاش

وقتی میاد اونی که تو میخاستی
میشه برات تمــوم عـمر و هسـتی
بخود میای میبینی جز به عشقت
درِ دل و رو هر چی غریبه بستی

بیا که... بی تو دل ــ همیشه بی قراره
واسه دیـ..ـدن تــو ــ همش در انتظاره 2

ماه منـــیرِ همه شب‌هـای من
الهه ی عشق و نفس های من
الهی دورشه ازتو هرچی غمه
هرچی خوبه بده بتوجای من

ای که مثل نور خدا میمونی
میمیره بی تو دل تنهای من
دیده به راهه دل بشـینه دمی
غنچه ی لبهات، رو لبهای من

بیا که... بی تو دل ــ همیشه بیقراره
واسه دیـ..ـدن تـو ــ همش در انتظاره

محمد قائمی نیا

آدم وقتی‌که کسی در انتظارش هست

آدم وقتی‌که کسی در انتظارش هست

 به این سادگی نمی‌میرد.


آلبر_کامو

افروخته اند چراغ دل در راهی

افروخته اند چراغ دل در راهی
آن راه سوی خوشبختی دارد گاهی
تردید کنم که آن راه بازاست مرا
تا نوبت ما بود بسته شود درگاهی


عبدالمجید پرهیز کار

روی من با دیدن آفتاب زرد

روی من
با دیدن آفتاب زرد
روح تازه می خواست
آنگاه که تشنه ی
ذره ذره گنج خاک ابریشم
با چشم بازید
آرزوی تک تماسم
می بینی
هوس زیر بال ها ی باز
بالای امواج
روحت بالای بالا می چرخد
آه که عمق شب دل می گرید چرا؟
روی هرشاخه ابریشم
آب هر برگ را مزه مزه می چشد
پس چرا با سماجت لخطه لخطه های خون شانه نو بهار را
در نیم کف ترازو با عطش خفت اش می کند
کف دیگرعشق می ورزی به آفتاب گیر


منوچهر فتیان پور