به نبودنت
عادت میکنم
سعی میکنم
همه چیز را
فراموش کنم
کاش
عشق هم
کودک حرف گوش کنی بود
نه آگاهیام به آگاهیات میرسد
نه شعورم به شعورت
فقط
میدانم
عشق
شوخی نیست
تو آگاه باش و عاقل
بگذار
عقل عشق
همیشه کور باشد
سعی میکنم
بعد از این
انتظار را
کور بکشم
...
به تنهاییات
عادت کن
به گلی که برایت نروئیده است
دلخوش نباش
عطر نفسش؛
هرگز
تن ترا
گرم نخواهد کرد
به نبودنت
عادت میکنم
نگران نباش
سعی میکنم
عکسهایت را هم فراموش کنم
کاش
فراموشی دمی فراموشم میکرد.
ضیغم نیکجو وکیل آباد