بانگِ زارت همچو سنگی شیشه دل را شکستعاجِ فیلِ هندوان خُرد و بکرد آگاه، مستساحلی در انتظارِ حال تو افتان و خیزسر به زیری، موجِ دریا تاخته، بی پا و دستمحراب علیدوست