ظریفی گفت پنجاه رفت و در خوابی
والی سفیه را ، هلاک کرد بیخوابی
عارفی گفتا، مکش ، محنت زبیخوابی
والی سفله ، به آن باشد به یک خوابی
غلامش گو ، نجنباند ، هیکل انترش را
بشاید کس ، نبیند ، چهره انکرش را
خفتن رذل، عافیت ، مردم بیچاره را
نکبت بیدار، فلاکت ، مردم آواره را
محمد هادی آبیوَر