در سوگ هجرتِ یار خون از قلم روان شد

در سوگ هجرتِ یار خون از قلم روان شد
با خط سرخ بِنْوِشت، نوروزمان خزان شد
او از دل من اما تا عمق جان خبر داشت
گفتا که می روم وَ آنچه که گفت همان شد

غلامرضا خجسته

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد