گر دل به صلاح حرف مغز گوش کند
هر دم بازیچه ی دستان، نگیرند او را
این معرفت دل چه مقیاسی است؟
هر چند شکند باز ببخشد او را
در فاصله ی یه بند انگشت تا عقل
این بحث و جدل شکست نداده او را
نشنیده بگیرد و سخن طرد کند
حرف های حکیمانه ی نطق عقل را
با منطق و عقل قضاوت می کند
این دل نشسته کشته باورها را
عقل گفت مرا، نده به حرفش فرمان
این دل میزند زمین مکرر ما را
تشبیه ی عشق به یک ترازو کافیست
این دل بکند گوش به عقل، عشق رواست
سیده مریم موسوی فر