سایه ای پیشی گرفت از دیوار
زیرِ دیوار
نعرهی مردی به آن دوردست ها رسید
و شیاری بر دیوار پدیدار گشت
تا که رخ نمایان کند ، درد
دخترکی گیس بلند
با ردای خون آلودی ایستاده است
و به مرد مینگرد با اندوه
این خون های همراه
ردّ اساطیرِ به گور رسیده است
که پاک نمیشود هرگز
اینجا سال هاست مردهاند مردان
و زن ها
بی وقفه تن به بادها میسپارند
تا که شاید در دوردست
کسی به نجات بیاید ...
مرتضی رشید