پیر بر تشنهی راه نور گفت این هفت حقیقت:
1 خورشید و مه و ابر و فلک در کارند
تا اسمی از اسماء خدا دریابند
2 گر قوت نداری در پهنه ی گردون
طاقتت طاق شود، بر درد مفتون
3 یکی نام خدا بر لب همه دان کافر
یکی ذکر و مهر و منبر، می ز ساغر
4 ناراحتی به اندوهی ز دل غمگین؟
مباش، شوای عصیان دل رنگین
5 محکوم به درد و محکومیتش بی پایان
مگر هلهله عشاق خدا گو که سبب دارد؟
6 همنشین خوبان و مه رویان بودن
که آداب خود دارد، دانیَش ستودن
7 در کوی عاشقان همه اهلاند و نی اغیار
همه جلوه گر خُلق ثری و افروزنده ی انوار
امیر طاها ظهری