طپش زندگی من

طپش زندگی من
با عشق تو میزند
نگاه مست تو
چشمان من را می نوازد
ساز من با ترانه چهره تو
کوک می شود

بیا بنشین در دل من
که جای اغیار نباشد
در دل عاشق و شیدای تو...
غریبانه در کوچه های شهر
بدنبال دلدار چرخیدم
در کنج آشیانه
جانم یافتم تو را

بخند که لبخند تو
صد گره باز کند
از بند در تسخیر چشمان سیه تو
آشوبم و آرامشم
آغوش پر مهر توست

هزار آرزو داشتم
در هفت شهر عشق
به یکباره باختم جان و دل
شدی تک آرزوی من
نرو از بزم شب یلدای من
خوشحالم که بلندی شب
لطفش به یک لحظه
با تو بودن است

گفتند که این یار
بی نیاز از هر نیاز
به کی می نازد
در این شهره شهر آشوب ؟
پاسخ آمد که معشوق
عاشق پریشان ، کوی من است

بسرایبد
بنوازید
بخوانید
این نغمه عاشقی
که هجران به سر رسید
معشوق به دیدار دلداده رسید

حسین رسومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد