گرچه عادت شده دوست داشتنت

گرچه عادت شده دوست داشتنت
مثل رویا شده است داشتنت

دل زبوی خوش تو مدهوش است
از تماشای تو لب خاموش است
بعدِ یک عمر سفر دانستم
بهترین جای جهان آغوش است

بودی ای کاش همیشه پیشم
تا شود کم به برت تشویشم
غافل از یاد تو هرگز نشدم
من همیشه به تو می اندیشم

دیده ام روی ترا من در ماه
سرِ من هست بلند در این راه
خیره بر روی تو صحرا بدوم
باکیم نیست بیافتم در چاه

ابروان تو کمان شمشیر
هرکسی را که نباشد دل شیر
عاشقت بایدش از جان گذرد
چونکه سخت است بسی این نخچیر

چشم آهوی تو کی گردد رام
با نوازش نتوان کرد ترا هم آرام
نتوان صیدت کرد به هزاران تدبیر
تو همان آهویی که پری از سر دام

نه دلت می ترسد نه دلت می لرزد
نه به پیش چشم تو کسی می ارزد
هر که بر خود نازد به تو آسان بازد
یک نظر گر ، به رخ ماه تو اندازد

سید محمد رضاموسوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد