با هر نفس که میگذرد در هوای تو
جان میدهم که باز بماند وفای تو
گر دوریام ز چشم تو، اما خیال من
هر شب نشسته در حرم کبریای تو
مهرت مرا به بند کشیدهست، ای نگار
من عاشقم، به بند کشیدن سزای تو
دنیا اگر که سدّ ره ما شود، چه غم؟
من دل سپردهام به خدا و رضای تو
باشد که روز وصل بیاید به کام ما
باشد که سر نهم به کف پاک پای تو
الناز عابدینی