رویاییت پیراهن من بود

رویاییت پیراهن من بود
در فراموش جای تن
کنار بستر خاکستری احساس
میان تماشای دیوارهای هزار منفذ خاموش
تا رهایی
جانی ،
معجزه ای شود
برای پرواز درامتداد شب
در امواج آغوشت

فردا که جهان آغازخواهد ش
تنها ، در خاطرات یک کوچه بودم
میخواهم ، تماشایت کنم
آنجا که
دلم جا ماند
میخواهم تماشایت کنم
میان خنده هایت
صدایت، نگاهت

میخواهم گُم شَوَم
تا جایی
بی نشان و متروک

در پایان یک شناسنامه

و دیگر هیچوقت کسی مرا پیدا نکند ...


تورج آریا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد